با بدان، بد باش و با نیــکان، نکو
جای گل، گل باش و جای خار،خار
در بیت مذکور سخن از پاسخ دادن بدی ها با بدی است.امّا مسلّم آن که با توجّه به مسائل روحی و روانی،انسان سالم آن نیست که پاسخ هر بدی را به بدی دهد و یقیناً مقصودِ شیخ بزرگوار موارد بخصوص بوده است نه عموم مسائل .همان گونه که در جای دگر سخنی دیگر به میان می آورد.
بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی «اَحْسِنْ اِلی مَنْ اَسا»1
که اشاره به حدیث شریف پیامبراکرمr دارد که فرموده اند:
«أًحْسِنْ إلی مَنْ أَساءَ إِلیکَ»نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده است.
«نیکی را نیکی خرکاری است.نیکی را بدی شرمساری است.بدی را بدی سگساری است.بدی را نیکی خاکساری است.این سخن خواجه عبدالله انصاری است.» 2
در گلستان آمده است:
«پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است.گفتا:به صلاحش خجل کن.»
تو نیکو روش باش تابدسگال به نقص تو گفتن نیـابد مجال
چو آهنگ بربط بود مستقیم کی ازدست مطرب خوردگوشمال»3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.فروغی ـ محمّدعلی ـ کلّیّات سعدی ـ بوستان ـ باب دوم (در احسان)ـ ص 271
2.انصاری ـ خواجه عبدالله ـ رسائل جامع ـ به تصحیح و مقابله ی استاد فقید وحید دستگردی ـ چاپ ششم ـ رساله ی مقولات ـ ص 162
3.کلّیّات ـ گلستان ـ باب دوم ـ در اخلاق درویشان ـ ص83.
این همه تأکید،شاید بدان علّت باشد که از سویی عزّت و کرامتِ نفس در آدمی محفوظ بماند و از جهتِ دیگر با توجّه به قانون«کُنش و واکنش»فواید و حسنات آن شامل روحیّات عامل آن شود و…
این جهان کوه است و فعل ما ندا ســوی مـا آیـد نداهـا را صَـدا1
**************
هرکه به نیکی عمل آغاز کرد نیکی او روی بدو باز کرد«نظامی»
با این اوصاف بیت مورد بحث حکایت از آن جا دارد که اعمالی،مجالِ پاسخ نیک ندارند.زیرا«هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد.»و«رحم آوردن بر بدان ستم است برنیکان،عفو کردن از ظالمان جور است بر درویشان.
خبیث را چو تعهّد کنی و بنوازی به دولت تو گنه می کند به انبازی»2
چه زیبا مثالی است،مثال واعظ پرآوزه ی شیراز:
«حلم شتر چنان که معلوم است،اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ بَرَد گَردن از متابعتش نپیچد.امّا اگر درّه ای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آن جا به نادانی خواهد شدن،زمام از کَفش درگسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند.
کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش وَر ستیزه بَرَد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی که زنگ خورده نگرددبه نرمْ سوهان،پاک»3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.مثنوی معنوی ـ تصحیح نیکلسون ـ دفتر اوّل بیت 215.
2.کلّیّات ـ گلستان ـ ص 173 ـ باب8. 3.کلّیّات ـ گلستان ـ ص 188 ـ باب 8
به اختصار این بیت از مقوله ی آن سخنان است که از زبان شمس الدّین محمّدجوینی نیز شنیده ایم.
گر تکبّر می کنی با خواجگان سفله کن
ور تواضع می کنی با مردم درویش کن
پیامبر اکرمr در وصایایشان به ابوذرu می فرمایند:«ای اباذر،هر که با ذرّه ای تکبّر بمیرد،بوی بهشت را نشنود و بیشترین کسانی که به دوزخ متکبّران اند.»امّا با این اوصاف و شدّت وحدّت،این بزرگوار خود می فرماید:«التَّکبُّر مَعَ المُتَکَبِّر صَدَقه.»که بر اساس آن،تکبّر را با همه ی مذموم بودنش،در مقابل انسان متکبّر کاری نیک و پسندیده می دانند.یعنی با چنین بَدانی،بد باش تا عزّت نفس تو محفوظ باشد و با چنین خارهایی هم چون خار خشن و نامهربان باش تا این خار تو را خوار نکند.
چنان که ادامه ی بیتِ مذکور خود گواه این مدّعاست:
دیو بـــا مردم نیامیزد مترس
بل بتــرس از مردمانِ دیوسار
هرکه دد یــا مردمِ بد پرورد
دیر،زود از جان برآرندش دمار
با بدان چنــدان که نیکویی کنی
قتل مار افسانه باشد،جز به مار1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.کلّیّات ـ گلستان ـ ص 188 ـ باب8
با آرزوی توفیق
فراست عسکری